آروشاآروشا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

عشق مامان

دخترم وقتی به دنیا اومدی تمام هستی برای من رنگ جدیدی گرفت .

تابستون و میوه های خوشمزه

حبه نباتم مامی جون دیروز همه با هم یعنی کل خانواده رفتیم باغ شوهر عمه جون .الان 3 سالی می شه که همیشه این موقع مهمون باغ اونا هستیم . عزیز دلم امسال اولین سالی بود که میوه های تابستونی رو روی درختا می دیدی . واسه توت های قرمزی که آویزون بود کلی ذوق کرده بودی . تازه اولین شاتوت هم خوردی . وقتی که آتیش روشن کردیم با هیجان نگاه می کردی . تازه آخر شب هم اینقدر خسته بودی که سرپا تو بغل بابا خوابت برد. اینم شما همراه بابایی (بابای مامان ) که خیلی خیلی دوستش داری و دوست داره     و اینم مامانی (مامان مامان ) که همیشه قربون صدقه ات می ره .   و یه عکس هنری از مامان که بغل بابا توی شاتوت غرق شدی   ...
12 تير 1391

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام

  عروسک مامان  امروز واسه اون دو تا دندون کوچولوت آش دندونی درست کردیم . مدتهاست که دارم تدارک می بینم و امروز خیالم راحت شد . مامان جون خودت هم خیلی دختر خوبی بودی و اصلا اذیت نکردی . فکر کنم فهمیدی که یه خبراییه و همش هم به خاطر تو هستش . دخترکم از دیروز ما رفتیم خونه مامان جون ( مامان بابا) و آش رو بار گذاشتیم . خلاصه تا ظهر آماده شد و بردیم به همه فامیل و آشنا دادیم . مامانم جای خاله لی لی عزیز و دایی جون خیلی خیلی خالی بود . امیدوارم هر جا که هستن خوب و خوش سلامت باشن . خدایا به دندونای دختر گلم رزق و روزیه حلال و فراوان عطا  کن . سلامتی رو از دختر کوچولوم دریغ نکن .       &n...
9 تير 1391

باغ پرندگان

عسلک مامان برای اولین بار با هم رفتیم باغ پرندگان . یواش یواش واسه خودت خانوم شدی . حسابی به اطرافت دقت می کنی و همه چی رو می فهمی . قربون اون هوشت برم کوچولوی 2 وجبی . مامان جون وقتی از جلوی قفس پرنده های مختلف رد می شدیم فقط با تعجب و دقت نگاه می کردی و هیچی نمی گفتی . اما همین که به قفس مرغ عشق ها رسیدیم شروع به جیغ زدن کردی . تازه فهمیدم که این پرنده رو چون قبلا دیده بودی می شناختی . آره مامان گلی ( مادر مادر مامان ) هم از همین پرنده های کوچولوی خوشکل داره و ما هر وقت می ریم اونجا با اونا بازی می کنی . ...
7 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد